تــ♥ـפּ آرامــ بخوابــــ
پسر : ضعیفه ! دلمون برات تنگ شده بود اومدیم زیارتت کنیم !
دختر : توباز گفتی ضعیفه ؟
پسر : خب ، منزل بگم چطوره ؟
دختر : وااااای . . . از دست تو !
پسر : باشه ؛ باشه ببخشید ویکتوریا خوبه ؟
دختر : اه . . . اصلاباهات قهرم !
پسر : باشه بابا ، توعزیز منی ، خوب شد ؟ آشتی ؟
دختر : آشتی ، راستی گفتی دلت چی شده بود ؟
پسر : دلم ! آها یه کم می پیچه ! ازدیشب تاحالا !
دختر : واقعا که !
پسر : خب چیه ؟ نمیگم مریضم اصلا ، خوبه ؟
دختر : لوووس !
پسر: ای بابا ، ضعیفه ! این دفعه اگه قهر کنی دیگه نازکش نداری ها !
دختر : بازم گفت این کلمه رو . . . !
پسر : خب تقصرخودته ! میدونی که من اونایی رو که
دوست دارم اذیت میکنم ، هی نقطه ضعف میدی دست من !
دختر : من ازدست توچی کارکنم ؟!
پسر: شکرخدا ! دلم هم پیچ میخوره چون تو تب
وتاب ملاقات توبودم ، لیلی قرن بیست و یکم من !
دختر : چه دل قشنگی داری تو ! چقدر به سادگی دلت حسودیم میشه !
پسر : صفای وجودت خانوم !
دختر : می دونی ! دلم ، برای پیاده روی هامون ، برای سرک کشیدن
تو مغازه های کتاب فروشی ورق زدن کتابها ، برای بوی
کاغذ نو برای شونه به شونه ات را رفتن و دیدن نگاه حسرت بار بقیه
. . .آخه هیچ زنی که مردی مثل مرد من نداره !
پسر : می دونم ، می دونم ،دل منم تنگه ، برای دیدن آسمون چشمای تو . . .
برای بستنی شاتوتی هایی که باهم میخوردیم . . .
برای خونه ای که توی خیال ساخته بودیم ومن مردش بودم . . . !
دختر : یادته همیشه میگفتی به من میگفتی “ خاتون ”
پسر : آره ، آخه تو منو یاد دخترهای ابرو کمون قجری می انداختی !
دختر : ولی من که بور بودم !
پسر : باشه ! فرقی نمی کنه !
دختر : آخ چه روزهایی بودن ، چقدردلم هوای دستای مردونه ات رو کرده . . .
وقتی توی دستام گره می خوردن ، مجنون من . . .
پسر : . . .
دختر : چت شد چرا چیزی نمیگی ؟
پسر: …
دختر : نگاه کن ببینم ! منو نگاه کن . . .
پسر: . . .
دختر : الهی من بمیرم ، چشات چرا نمناکه ، فدای تو بشم . . .
پسر : خدا ، نه . . . ( گریه )
دختر : چرا گریه میکنی ؟
پسر : چرا نکنم ، ها ؟
دختر : گریه نکن ، من دوست ندارم مرد گریه کنه ،
جلو این همه آدم ، بخند دیگه ، بخند ، زودباش . . .
پسر : وقتی دستاتو کم دارم چطوری بخندم ؟
کی اشکامو کنار بزنه که گریه نکنم . . .
دختر : بخند، و گرنهمنم گریه میکنما !
پسر : باشه ، باشه ، تسلیم، گریه نمی کنم ، ولی نمی تونم بخندم
دختر : آفرین ! حالا بگو برای کادو ولنتاین چی خریدی ؟
پسر : توکه میدونی من از این لوس بازی ها خوشم نمیاد
، ولی امسال برات یه کادو خوب آوردم . . .
دختر : چی ؟ زودباش بگو ، آب از لب و لوچه ام آویزون شد . . .
پسر : . . .
دختر : دوباره ساکت شدی ؟
پسر : برات کادو ( هق هق گریه ) ، برات یه دسته گل
گلایل ! یه شیشه گلاب و یه بغض طولانی آوردم . . . !
تک عروس گورستان !
پنج شنبه ها دیگه بدون تو خیابونها صفایی نداره . . .
اینجا کناره خانه ی ابدیت مینشینم و فاتحه میخونم . . .
نه ، اشک و فاتحه
نه ، اشک و فاتحه و دلتنگی
امان ، خاتون من ! توخیلی وقته که . . .
آرام بخواب بای کوچ کرده ی من . . .
دیگر نگران قرصهای نخورده ام ، لباس اتو نکشیده ام
و صورت پف کرده از بی خوابیم نباش . . . !
نگران خیره شدن مردم به اشک های من هم نباش !
بعد از تو دیگه مرد نیستم اگر بخندم . . .
اما ، تو آرام بخواب . . .
نظرات شما عزیزان:
+با عشق جمله بساز...؟!?
_جمله...!؟?
+آره...?
_عشق...؟!❤
+آره دیگه...?
_من با عشقم دنیامو میسازم...???
دِلـَـــــمــ ؛
گـ ـاهے میــگیـــ ـرَد........ !
گـ ـاهے میــ ـسوزَد !
و حَتے گــ ـاهے ،
گــ ـاهے
نـَ ـه خِیــلے وَقتـــ هـ ـا میـــ ـشِکَند !
امــ ـا هَنـــــ ـوز مے تَپـــَـ ـد . . .
تـو مَـرامِـمـون خـ✖ــیانـَت نیسـت
رِفــیقامـون خــِـ✖ــیـلـے فروخـتـنـمون..
ولــ...ــے بـ×ــازَم
تودوستیمون✖ سیـاسَت ✖ نیسـت!
بِــهـتَر اَز مـآ هَـم خِـیـلی هَـسـت میدونَم..
ولــ⇨ـــے بـ∝ـازَم
تو ذاتِــمـوּن ツ حِـسادَت ツ نـیست
ﮔﺎﻫﯽ ..
ﺩﻟﺖ " ﺑﻪ ﺭﺍﻩ " ﻧﯿﺴﺖ
ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻣﯿﺰﻧﯽ ﺑﻪ " ﺁﻥ ﺭﺍﻩ " ﻭ ﻣﯿﺮﻭﯼ ..
ﻭ ﻫﻤﻪ , ﭼﻪ ﺧﻮﺵ ﺑﺎﻭﺭﺍﻧﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ..
ﮐﻪ ﺗﻮ
" ﺭﻭﺑﺮﺍﻫﯽ "
ای من .....
چرا اینقدر تنهایی ...چرا دلتنگی ...بگو با من ..از غصه های من ...دلم برای دلم می سوزد .
که من اولین کسی بودم که بهتون تبریک گفتم!!!
دکترم رفتم،گفته فعلا بی خطرم , نگران نباشین!!
سخت تر این است که حرفت را اشتباهی بفهمند،
حالا میفهمم، که خدا چه زجری میکشد
وقتی این همه آدم حرفش را که نفهمیده اند هیچ،
اشتباهی هم فهمیده اند.
.:: دکتر علی شریعتی ::.
رِفــیقامـون خــِـ✖ــیـلـے فروخـتـنـمون..
ولــ...ــے بـ×ــازَم
تودوستیمون✖ سیـاسَت ✖ نیسـت!
بِــهـتَر اَز مـآ هَـم خِـیـلی هَـسـت میدونَم..
ولــ⇨ـــے بـ∝ـازَم
تو ذاتِــمـوּن ツ حِـسادَت ツ نـیست
از یک دست تقدیم میکند...
و از دست دیگر...
به زور از چنگت بیرون میکشد...
رفت...!!!
خجالت کشیدم بگویم:گند زدی به تمام باورهایم!!!
غرورم نگذاشت بگویم:"نـــــرو"...بمان کنار دلم!
دلم نمیگذارد فراموشش کنم...!
عقلم نمیگذارد بگویم "برگرد"
خاطراتش نمیگذارد"نفس" بکشم!
"قسمت" نمیگذارد دستهایم به رویای داشتنش برسد!
و این وسط "خدا" با تـــــــــمام بزرگیش فقط نگـــــــــاه میکند!
.gif)
.gif)
الهی آرامش درونم راسپاس.
الهی سلامتی جسمم را سپاس.
الهی آگاهی روز افزونم راسپاس.
الهی دل شادم راسپاس.
الهی دل پر تپشم راسپاس.
الهی این لحظه راسپاس.
الهی مکان مقدس را سپاس.
الهی دوستان خوبم را سپاس.
الهی نفس پر انرژیم را سپاس.
الهی موفقیت امروزم راسپاس.
الهی شایستگیم را سپاس.
الهی لیاقتم راسپاس.
الهی باتو بودنم را سپاس.
الهی تورادر همه حالم سپاس.
به لطف الهی من اشرف مخلوقاتم.
به لطف الهی من تجلی کائناتم.
به لطف الهی من عزیزدردانه ی آفرینشم.
به لطف الهی انسان بودنم راسپاس.
من از صمیم قلب عاشقم برای همه توانگري الهی میطلبم.
من از صمیم قلب پر طپشم.برای همه آرامش الهی میطلبم.
الهی تورا به داده ونداده هایت سپاس.
الهی تورا در همه ی لحظات عمرم سپاس.
الهی تورا سپاس ، سپاست را سپاس..
* آمین
ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺫﯾﺘﺖ ﮐﻨﻪ ،
ﻭﻟﯽ
ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻋﺬﺍﺑﺖ ﻧﻤﯿﺪﻩ !
ﺷﺎﯾﺪ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﻫﻢ ﺣﺎﻟﺘﻮ ﻧﭙﺮﺳﻪ،
ﻭﻟﯽ
ﻫﻤﻪ ﺣﻮﺍﺳﺶ ﭘﯿﺶ ﺗﻮﺋﻪ !
ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﻗﻬﺮ ﮐﻨﻪ ،
ﻭﻟﯽ
ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺭﺍﺣﺖ ﺍﺯﺕ ﻧﻤﯿﮕﺬﺭﻩ !!!
ولی افسوس او هرگز نگاهم را نمیخواهد
به برگ گل نوشتم من که اورا دوست میدارم
ولی افسوس او گل را به زلف کودکی آویخت تا اورا بخنداند
چرا اینقدر تنهایی ...چرا دلتنگی ...بگو با من ..از غصه های من ...دلم برای دلم می سوزد .
الی ارامش ....
الی ارامش ....
ارامش ....
و دیگر هیچ ....
پای سنگین کسی در دل شب
با من و سایه من همسفر است
چون هراسان به عقب می نگرم
هیچ کس نیست به جز باد و درخت
که یکی مست و یکی و بی خبر است
خاطر آشفته زخود می پرسم
که اگر همره من شیطان نیست
کیست پس این که نهان از نظر است؟
پاسخی نیست ، بیابن خالی است
کوه در پشت درختان ، تنهاست
و آنچه من می شنوم
بانگ سنگین قدمهای کسی است
که به من از همه
نزدیکتر است...
آه ای
سایه افتاده به خاک
گر به هنگام درخشیدن صبح
همچنان همقدم من باشی
جای پای هزاران شب را
با نقوش قدم صدها روز
بر زمین خواهی دید
وین اشارت تو را خواهد گفت
کاین وجودی که زبانگ قدمش می ترسی
مرگ در قالب روزی دگر است
وباز هم زندگی اجباریست....
یا در عزا و ماتم من، کم بیاوری
گفتی قرار بود شبی بر مزار من
دستی پر از شقایق و شبنم بیاوری
بگذشت دی و فرصت اردیبهشت هم
لیکن نشد که دسته ای مریم بیاوری
ابر سیاه غصه ی من بی اثر گذشت
فرصت نکردی بارش نم نم بیاوری
حتی نشد که زخم دلم باز کرده و...
_جمله...!؟?
+آره...?
_عشق...؟!❤
+آره دیگه...?
_من با عشقم دنیامو میسازم...???
گـ ـاهے میــگیـــ ـرَد........ !
گـ ـاهے میــ ـسوزَد !
و حَتے گــ ـاهے ،
گــ ـاهے
نـَ ـه خِیــلے وَقتـــ هـ ـا میـــ ـشِکَند !
امــ ـا هَنـــــ ـوز مے تَپـــَـ ـد . . .
❥❥ خودتو خورد نکن... ❥❥
❥❥تو خودت بشکن... ❥❥
❥❥غصه بخور اما آویزون نشووو... ❥❥
❥❥ برو.. ❥❥
❥❥یه روزے دلش واست تنگ میشه.. ❥❥
❥❥ یه روزے واس تک تک کارات،، نگرانیات،،گیر دادنات دلش تنگ میشه... ❥❥
❥❥بی صدا بـــــــــــرو.. ❥❥
❥❥ یه روز جای خالیتو حس میکنه... ❥❥
❥❥برووو... ❥❥
❥❥ یه روز تنها آرزوش میشے... ❥❥
❥❥مگه دوسش ندارے؟ ❥❥
❥❥بودنت اذیتش میکنه... ❥❥
❥❥ احساس میکنے داره میپیچونتت؟ ❥❥
❥❥بهتره برے.............. ❥❥
❥❥ یه وقتایے باید رفتــــــــــــــــ... ❥❥
❥❥اونم با پاے خـــــــودتـــــــــ........... ❥❥
❥❥ باید جاتو تو زندگے بعضیا خالے کنے ❥❥
❥❥درسته تو شلوغیا متوجه نمیشن چے میشه.......... ❥❥
❥❥ ولی بدون ❥❥
❥❥یه روزیے❥❥
❥❥ یه جایے❥❥
❥❥ بدجورے یادت مےافتن که دیگه ❥❥
❥❥دیر شده.......... ❥❥
❥❥ کسی که تو رو نمیخواد،، ❥❥
❥❥نمیخواد دیگه....
که تمام عاشقانه ها هم می تواند
خلاصه شود در یک عبارت :
"به درک"
صــــــــــــــدامو داری ؟
خیلــــی وقتـــهـ رفتـــی از دلــــم
دیگــهـ نیســـت جایــهـ تو
خالـــــــی...
گاهی برای شناخت آدم ها
تلنگـــری
کافیســــــت
یک دوسِت ندارم ! یک برو
به یک چشم بهم زدن
خالـــی میکنند تمامهـِ
عقده های بودنشان را با
تـــو ...
دِلخورے هایـَمــ،
دِلتَنگــے هایـَمــ
و تـمـامــ اَشـڪـ هاے مَـטּ
بماندبـراے بـعـد
تـَنـهــا بــہ مَــטּ بـگـو
بـا او چـِگـونــہ
مـیـگـذرد
ڪـِـہ بــا
مـَــטּ نـِمــے گــذشــتــ ؟؟!
ﻧﮕﺎﻩ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ” ﻫﺮﺯﻩ ”
ﺁﻏﻮﺵ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ” ﻫﻮﺱ ”
ﻗﻮﻝ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ” ﺑﯽ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ”
ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ” ﻧﺎﺧﺎﻟﺺ ”
ﻋﺸﻖ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ” ﭘﻮﺷﺎﻟﯽ ”
ﻣﺤﺒﺖ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ” ﻗﻼﺑﯽ ”
ﺧﻮﺑﯽ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ” ﺗﻈﺎﻫﺮ ”
ﺩﯾﺪﺍﺭﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ” ﺗﻔﺎﺧﺮ ”
ﺻﻮﺭﺗﻬﺎ " ﭘﺮ ﺭﻧﮓ "
ﺳﯿﺮﺗﻬﺎ " ﺑﯿﺮﻧﮓ"
ﺷﻌﺎﺭ ﺑﺪﻭﻥ ” ﻋﻤﻞ ”
ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺑﺪﻭﻥ ” ﻋﺪﻝ ”
ﻭ ...
ﺩﺭ ﮐﺪﺍﻡ ﻧﻘﻄﻪ ﺍﺯ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺍﯾﻢ ؟
ﺍﮔـﻪ ﺭﻓـﺘـﯽ ﭘــﺎﺭﮎ ، ﺳــــﻮﺍﺭ ﺗـﺎﺏ ﻧـﺸـــﺪﯼ . . .
ﺍﮔــﻪ ﻭﻗـﺘــﯽ ﺑـﺎ ﺩﻭﺳـﺘـﺎﺕ ﻣـﯿـﺮﯼ ﺑـﯿـﺮﻭﻥ ﺩﯾـﮕـﻪ ﻣـﺴﺨـﺮﻩ ﺑـﺎﺯﯼ ﺩﺭ ﻧـﻤـﯿﺎﺭﯼ . . .
ﺍﮔــﻪ ﺩﯾـﮕـﻪ ﺑـﺴﺘـﻨـﯽ ﭼــﻮﺑـﯽ ﻭ ﭘـﻔــﮏ ﻧﻤـﯿــﺨـﻮﺭﯼ . . .
ﻓــﮑـﺮ ﻧـﮑــﻦ ﮐــﻪ ﺑـــﺰﺭﮒ ﺷـــﺪﯼ !
ﺑـﺸـﯿـﻦ ﻓـﮑـﺮ ﮐــﻦ ﭼـﯽ ﺑـﻪ ﺳــﺮ ﺩﻟـﺖ ﻭ ﺍﺣـﺴــﺎﺳــﺖ ﺁﻭﺭﺩﯼ . . .
ﺩﻟﺖ " ﺑﻪ ﺭﺍﻩ " ﻧﯿﺴﺖ
ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻣﯿﺰﻧﯽ ﺑﻪ " ﺁﻥ ﺭﺍﻩ " ﻭ ﻣﯿﺮﻭﯼ ..
ﻭ ﻫﻤﻪ , ﭼﻪ ﺧﻮﺵ ﺑﺎﻭﺭﺍﻧﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ..
ﮐﻪ ﺗﻮ
" ﺭﻭﺑﺮﺍﻫﯽ "
اعتماد به حرفهای قشنگِ بدون پشتوانه
مثل آویختن به طنابی پوسیده ست...
یاد می گیری
نزدیک ترین ها به تو گاهی می توانند دورترین باشند...
که باید آنقدر از خودت برای روز مبادا پس انداز داشته باشی
بتوانی یک روزی تمامت را بغل کنی و راه بیفتی و بروی و در جایی که شنیده و فهمیده نمی شوی نمانی.
مثل پرستو كوچ كن فصلی اما هدف مند ،
مثل پروانه بمیر دردناك اما با عشق،
مثل خر عرعر كن بلند اماباحوصله
.gif)
خیلی دوسشون داری
بارم آدم میمونن …
.gif)
تو دنیا هیچ چیز غیر قابل توضیح تر از این اتفاق نیست
که آنکه من بزرگش کردم
کوچکم کرد !
شیما جوووووون عشخم کیک میخولی؟
– یه کوچولو اگه بدی عاچقتم
تعارف زدن پسرا
ساندویچ میخوری گشنه ؟
– اره
خاک تو سر گشنت کنن بدبخت مفت خور!
...
..
..
...
ولی اون دوستت بووووود!!!؟؟؟...قدبلنده چشم رنگیه ؟؟؟
.gif)
اون شاید یه کارایی بتونه بکنه ^_^
به قابـــ عکستـــ که روی دیوار جا مانده است…
باوفاتر از خود توست…
به من لبخند می زند…
و هنوز هم در جایش باقیست…
وقتے واسه ناموسِ خودت سگ ميشی
واسه ناموسِ مردم گرگ نشو بے ناموس
میــــدانی چــــــــــــرا؟؟
مـــــردانـــگی میــخواهـــــد
مــــــــانـدَن، پــای عشــــــقی که مـُـــدام تـو را پـــس میــــزَنــد
.gif)
امــا . . .
هــر شـمــاره غــریـبــی
بــه شــوق ایـنـکــه تـــویــی خـوشـحــالــم مــی کـنــد ..!
من باختم دلمــ را…
تو همچنان دلــ می بری…
صبح موقع رفتن سر کار
.
.
.
.
.
موتور کولر رو با خودش برداشت برد :|
واااااای اصـن اسمـشو نـیار
میگــم چطور: میگه من از اینــیستـا اصـلا خوشـم نمیـاد
فقطـ مسـے و ژاوی ....
از یکی از تیمارستانای تهران پست میزارم .. آب و هوا خوبه ...
فرستنده : م مینودشتے ...
مزه ی عشق به این خوف و رجاهاست رفیق!
عشق سرگرمی اش آ زار و تسلاست رفیق!
قیمــــت یک سحر آغوش چشیـدن ، صد شب
گریه و بـــغض و تب و آه و تمنـاست رفیق!
نشدم راهـی این چشمه کـه سـیراب شوم
تشنگی خـــــاص ترین لذت دنــیاست رفیق!
بارها تا لب ایـــن چشمـه دویــده است دلم
آبش اما فقــــط از دور گواراســت رفیق!
اسم آن روز کـــــه نـامیـدهای اش روز وصال
در لغت نامه ی مـــــن «روز مباداست» رفــیق!
«نیست در شهر نـگـــــاری کـه دل از ما ببرد»
بنشین شعر بخوان، دور جـــــوان هاست رفیـق!
apam
mamnoonam az kamentaye khoshkelet azizam
ﻭ ﮔﻔـــــﺘَﻨﺪ ﺯﯾــــﺒـــﺎ ﺑــــــﻮﺩ...➣
↻ﻧﻤـــــﯿﺪﺍﻧِﺴـــــﺘَﻢ ﻣﮕـــــﺮ
ﺩَﺭﺩ ﻫــَــــــﻢ ﺯﯾﺒــــــــﺎ ﻣﯿــــــــﺸﻮﺩ ؟
ﺁﻫـــــﺎے ﺁﺩﻡﻫﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯے ... ﻧﻮﺷــــــــﺘِﻪ ﻫـــــــﺎﯾــــــــﻢ✍
ﺩَﺳـــــــٺ ﺧــــــــﻮﺩﻡ ﻧﯿﺴـــــــﺖ ﺩِﻟـــــــــــــﻢ
ﻣﯿـــــــﻨﻮﯾــــــــﺴَﺪ ﻭ ﻣـــــــَـــــڹ... ﻓﻘﻂ
ﻧــــــــﮕﺎﻩ ﻣـــے ﮐﻨــــﻢ . ﻭ ﺣــــﺴــــﺮﺕ
ﻣــــےﺧــــﻮﺭﻡ ﺑــــہ ﻋــــﺒﻮﺭ ﺭﻭﺯﻫــــــــﺎﯾﻢ ﻭ ﺩﻏــــــــﺪﻏﻪ
ﻫــــــــﺎے ﻓـــــــﺮﺍﻣــــــﻮﺵ ﺷــــــــﺪﻩ ﺍﻡ ...
ﺷــــــــﺎﯾـــﺪ ﺁﺭﺍﻡ ﺗــﺮ ﻣــــــے ﺷـــــﺪﻡ ﻓﻘــﻂ ﻭ
ﻓﻘـــﻂ ... ﺍﮔــــــﺮ ﻣﯿــــﻔﻬـــﻤـــﯿﺪے...
ﺣﺮﻓـــــــﻬـــــــﺎﯾـــــ ــﻢ ﺑﻪ ﻫـــﻤــــﯿـــڹ ﺭﺍﺣﺘـــــــے
ڪہ مے ﺧــــﻮﺍﻧــــے ﻧـــﻮﺷــــتہ ﻧﺸــــــــﺪﻩﺍﻧـــــــﺪ ...✍
من اگرگاهی عاشــــــــــــقانه♥ مینویسم،
نه عاشــــــــــــقم! ♥
نه شکــــــــــــست خورده...
فقط مینویســــــــــــم تا عــــــــــــشق♥ یاد قلــــــــــــبم♥ بماند..!
در این غوغای خیاــــــــــــنتها و دروغها و دل کنــــــــــــدن ها و عادتــــــــــــ ها و هوس ها...
من تمــــــــــــرین آدم بودن میــــــــــــکنم...!
ﻣــــــﻄــــــــــــﻤﺌــــ ـــــﻦ ﺑﺎﺵ ﮐـــــﻪ ﺑــــﺎ ﺩﯾــــــــــﮕـــــــﺮﯼ "ﺧــــﺪﺍﺣــــﺎﻓـــــﻈـــــ
حِفظَم هَمِه روزایِ باختَنَمو...~
هَمون روزا بودَن مَنو ساختَنَمو...~
اَلان میتونَم بِزَنَم حَتی شاهرَگَمو...~~
☜باور نکـن
☜ایـن مَـسیـرو تا آخـر نرو
☜منــ میدونمْ آیندشـو
☜آدمــا بَـدَن پِـسـَر
☜آدمـ نـشــو✘✘✘
【هــΗΞΗــه】
ﺳﯿﮕﺎﺭﻫﺎﯼ ﭘﯽ ﺩﺭ ﭘﯽ
ﻭﯾﺴﮑﯽ ﻫﺎﯼ ﺗﻠﺦ
ﺳﻔﺮﻫﺎﯼ ﻃﻮﻻﻧﯽ
ﺭﻣﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﺸﻬﻮﺭ
ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﯽ ﻣﺮﺯ
ﺍﻣﺎ ﻫﯿﭻ ﮐﺪﺍﻡ ...
ﻣﺮﻫﻢ ﺯﺧﻢ ﻫﺎﯾﻢ ﻧﺸﺪﻧﺪ !
ﺍﯾﻦ
ﺯﺧﻢ
ﺗﻨﻬﺎ
ﺑﻪ
ﺍﻟﺘﯿﺎﻡِ
ﺁﻏﻮﺵِ
ﺗﻮ
ﺁﺭﺍﻡ
ﻣﯽ ﺷﻮﺩ